« بسم الله الرحمن الرحیم »
روزی شهید می آورند . . . روزی آزاده . . .
دیروز شهید آوردند و امروز آزاده !
می ترسم بگویم ، بگویند خسته شدیم از بس که گفتی . . .
دل است دیگر . . . انتظار است دیگر . . . منطق که نمی داند سی و سه سال چشم به راهی
آری دوباره نام آزادی و آزادگی آمد و حواسم رفت پی زندانهای اسرائیل . . .
بعثیون هم آزاد کردند آزاده ها را امّا اسرائیل ، نه !
آزاده می آورند . . . آزاده ها می آیند . . . آزاده ها از پنجره های اتوبوس دست تکان می دهند
و منِ در بند ، آهنگِ یافتنِ « فرمانده » بر سرم افتاده
می دانم که آزاده است
می دانم که آزاد است
اما نمیدانم عند ربهم یرزقون هم هست یا . . .
نمیدانم جانباز شده یا . . .
«تـــ » مثل تازیانه ، « تـــ » مثل تاراج ، « تـــ » مثل تاریکی . . .
« تـــ » مثل توسّل . . .
مثل متوسلیان . . .
« تــ » مثل تــو ! حاج احمــد !
« می خواهـم با تـو باشـم »
اَمَّن یُجیب بخوانیم تا به تو برگردیم . . .
سالروز بازگشت آزادگان عزیزمان به میهن ، گرامی باد .
آخرین نظرات